نقد نشریه گاردین
اصغر فرهادی فیلمیدرهم وپیچیده ساخته که با سبکی ملایم، واقعگرا و در عین حال نگهدارنده اطلاعات که این کارگردان با آن نام خود را بر سر زبانها انداخت. به عبارتی، فیلم قهرمانداستان برشی از زندگی است. داستان این فیلم آشفتگی نامطلوب و نامشخصی را دارد که زندگی واقعی دارد. نکات زیادی در مورد این فیلم وجود دارد و با این حال باید گفت که در مورد تدبیرهای ملودراماتیک که کمیزودباوری را افزایش میدهند، احتیاطهای جزئی وجود دارد.
قهرمان فیلمیاست که به دلیل بازی هوشمندانه و ظریف امیر جدیدی در نقش رحیم، پدری مطلقه که به تازگی با آزادی مشروط دو روزه از زندان آزاد شده و به دلیل بدهی به زندان افتاده است، خیلی مورد توجه قرار گرفته است. او مردی است با لبخندی درخشان و در عین حال عجیب و ناامید. او مشتاقانه منتظر است تا با دوست دخترش، خواهر حامیخود و پسرش (پسری مهربان و حساس با نقص گفتار) متحد شود. رحیم مردی است که بر این باور است که هنوز هم نوعی زیبایی جذاب ممکن است او را از مشکلات خلاص کند. اما در واقع او برنامهای کاملاً مشخص برای لغو حکم زندان خود دارد. دوست دختر او یک کیف دستی در خیابان پیدا کرده است که حاوی سکههای طلاست: اگر میتوانستند آنها را به یک دلال طلا بفروشند، شاید به اندازه کافی پول جمعآوری نشود تا طلبکارش را متقاعد کند که بدهی را ببخشد؟
اما وقتی فهمیدند که ارزش سکهها کمتر از آن چیزی است که فکر میکردند، رحیم راه خود را به سمت یک طرح جدید کج میکند و اینطور فکر میکند: در خیابانها اطلاعیههای را نصب کنیم که کیسهای پیدا شده و با این کار تبلیغات خوبی برای یک مرد صادق و قانونشکن اصلاح ایجاد کنیم. شانسی برای بدست آوردن آسان پول؟ صاحب کیف با قدردانی با خواهر رحیم تماس میگیرد و خود مقامات زندان روال خوش رفتاری رحیم را به اطلاع عموم میرسانند و مشتاق تبلیغات خوب پس از یک خودکشی زشت در زندان هستند. رحیم یک مصاحبه خبری تلویزیونی انجام میدهد و در آن ادعا میکند که او بود که کیسه را پیدا کرد و یک بنیاد خیریه برای جمع آوری پول برای این قهرمان جدید ایثار حرکت میکند. رحیم حتی از استفاده از پسر فقیر و لکنت زبان خود برای جلب همدردی مردم دریغ نمیکند.
اما طلبکار او که یک دوست خانوادگی است، از تصویر جدید و مقدس رحیم به شدت آزرده خاطر شده است، به خصوص که خود او تقریباً به دلیل اقدامات لغزنده تجاری رحیم ویران شده بود. سپس یک مقام دولتی بدگمان، که رحیم از او به عنوان بخشی از طرح آزادی زندان خود انتظار اشتغال دارد، خواستار مدرکی مبنی بر وجود خانمیکه کیف را گم کرده است، میکند. و وقتی رحیم نمیتواند او را پیدا کند، دوست دخترش را متقاعد میکند که به عنوان این زن ظاهر شود. علاوه بر این، با آشکار شدن حیلهاش، خیریهای که بهطور فزایندهای ناامید شده، پول را به همسر یک مرد محکوم میدهد (برای تخفیف حکم اعدامش) و رحیم میخواهد ادعا کند که این نیز ایدهای قهرمانانه از خود او بوده است. پیش فرض مبتکرانه با مفهوم بالا، مانند یک داستان کوتاه ادبی. با این حال، حفرههای طرح از همان ابتدا آشکار است. هیچ کس این سؤال واضح را از رحیم نمیپرسد: اگر او میخواست شهروند خوبی باشد، چرا کیف پیدا شده را به سادگی در ایستگاه پلیس تحویل نداده است؟ فکر تراکت یک ایده آشکارا از ناکارآمدی و خودخواهی بود. ما همسر سابق رحیم را نمیبینیم، اگرچه حضانت و هماهنگیهای ملاقات با پسرشان مطمئناً یک مشکل است.
دو دعوای نگرانکننده و پر هرج و مرج در فیلم وجود دارد، یک ویدیوی مخفی در تلفن همراه وجود دارد که به نظر میرسد رحیم با آن تهدید و باجگیری میشود، اما پس از آن در رسانههای اجتماعی به اشتراک گذاشته میشود تا حرکت توطئه دیگری را تسهیل کند. قهرمان فیلمیجذاب است، اما آیا رفتارهای واقع گرایانه است که داستان کمیغیر متمرکز را پنهان میکنند.